نیکی به پدر و مادر در آینه قرآن و احادیث

طراح: داریوش آفتاب

۶ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

  • داریوش آفتاب
  • ۰
  • ۰

  • داریوش آفتاب
  • ۰
  • ۰

  • داریوش آفتاب
  • ۰
  • ۰
ر

زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج):

مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغرى ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بیش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بیان شده است.

ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج):

وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام زمان حضرت مهدی (عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.

سیمای امام زمان حضرت مهدی (عج)

پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».
 
حجت خدا
روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب باشید پس از من در دین دچار آشفتگی نشوید...

دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج)

دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج) به چهار دوره تقسیم می شود:

1) از تولد تا غیبت امام زمان حضرت مهدی (عج):

امام زمان حضرت مهدی (عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام زمان حضرت مهدی (عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.

2) غیبت صغری امام زمان حضرت مهدی (عج):

پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره امام زمان حضرت مهدی (عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.

3) دوره غیبت کبری امام زمان حضرت مهدی (عج):

این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.

4) دوره حکومت امام زمان حضرت مهدی (عج):

پس از ظهور، امام زمان حضرت مهدی (عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.

 

صورت و سیرت امام زمان حضرت مهدی (عج)

چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش کشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت .گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی  - که از بیداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشکین . عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی   نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اکنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی  اکبر است . چون ظاهر شود ، به کعبه تکیه کند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی  اگر حق کسی زیر دندان دیگری   باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سیاسی   منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمین - مرکز حکومت انقلابی مهدی   شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ...برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ کند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی   ، باقی   نماند و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سیاست عادله قرآنی   ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام کند زمینی  نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بیاموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمرکز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی   ، خردهای مردمان را به کمال رساند و فرزانگی  در همگان پدید آورد ... .مهدی ( ع ) فریاد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی  بیمانند دست یابند . حتی   چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های  زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود .در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی  ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد .

اصحاب و یاران امام زمان حضرت مهدی (عج):

1. عثمان بن سعید عمروى (متوفاى سال 265 ق.).

2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).

3. حسین بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).

4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).

این چهار تن نماینده بلافصل امام زمان حضرت مهدی (عج) بودند که در ایام غیبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسکرى(ع)، از سال 260 تا 329، به مدت 70 سال به ترتیب، واسطه میان امام زمان حضرت مهدی (عج) وشیعیان ایشان بودند. این چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، 313 نفر از یارانش به او پیوسته و نخستین هسته لشکریان امام زمان حضرت مهدی (عج) را تشکیل مى‏دهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ایام غیبت آن حضرت به این مقام ارجمند نایل شده‏اند که بر دیگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنین افراد بسیارى در ایام غیبت به محضرش شرفیاب گشته و از عنایاتش بهره‏مند شده‏اند که در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى ‏گردد:

1. اسماعیل بن حسن هرقلى.
2. سید محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سید عطوه علوى حسنى.
4. امیراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسین بن ابى بغل.
6. شریف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شیخ حر عاملى.
9. مقدس اردبیلى.
10. محمد تقى مجلسى.
11. میرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شیخ حسین آل رحیم.
14. ابوالقاسم بن ابى جلیس.
15. ابو عبداللَّه کندى.
16. ابو عبداللَّه جنیدى.
17. محمد بن محمد کلینى.
18. محمد بن ابراهیم بن مهزیار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نیشابورى.


زمامداران معاصر امام زمان حضرت مهدی (عج) :

امام زمان حضرت مهدی (عج) از زمان تولد (سال 255 هجرى) تا زمان ظهور و تشکیل حکومت جهانى، با تمام حاکمان و زمامداران کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، معاصر بوده و خواهد بود؛ اما خلفاى عباسى که در ایام غیبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حکومت راندند، عبارتند از:

1. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).

2. معتمد عباسى (256 - 279ق.).

3. معتضد عباسى (279 - 289ق.).

4. مکتفى عباسى (289 - 295ق.).

5. مقتدر عباسى (295 - 320ق.).

6. قاهر عباسى (320 - 322ق.).

7. راضى عباسى (322 - 329ق.).

8. متقى عباسى (329 - 333ق.).

هنگامى که امام زمان حضرت مهدی (عج) ظهور کند و قیام آزادى بخش وى فراگیر شود، برخى از سلاطین و حاکمان کشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسلیم فرود مى‏آورند و برخى دیگر با آن حضرت، به مقابله و منازعه بر مى‏خیزند و پس از درگیرى، متحمل شکست و اضمحلال خواهند شد و حکومت آن حضرت، از شرق تا غرب کره زمین را فرا خواهد گرفت. در این باره، روایات فراوانى از معصومین(ع)نقل شده است که براى نمونه، حدیثى را از امام محمد باقر(ع) بیان مى‏کنیم:

عَن أبی جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ، مُؤیّدٌ بالنَّصر، تُطوى‏ له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الکنوزُ ویبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ویُظِهرُ اللَّهُ دینهُ على الدّینِ کُلّه ولو کَرِهَ المُشرکون فلا یَبقى‏ على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وینزلُ روحُ‏اللَّهِ عیسى بن مریم فیُصلّی خلفه.(1)

قیام کننده از ما منصور به رعب و مؤیّد به نصر است. زمین از براى او در نوردیده شود و گنج‏هاى پنهان را براى او آشکار کند. سلطنت و حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند منان، به دست او دین خود را بر همه دین‏ها غالب گرداند، اگر چه مشرکان را خوش نیاید. در روى زمین هیچ خرابى باقى نماند، مگر این که آبادش کند و روح اللَّه، عیسى بن مریم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا کند و پشت سرش نماز بخواند.

  • داریوش آفتاب
  • ۰
  • ۱

  • داریوش آفتاب
  • ۰
  • ۰

نیکى به والدین در آینه قرآن و حدیث‏

داریوش آفتاب


نیکى و احسان به دیگران, صفتى پسندیده و ممدوح است که هم از نظر عقل و هم از نظر عرف مورد تأیید است. همه جوامع بشرى براى این صفت خداپسندانه, اهمیت خاصى قائلند و فاعل آن را محترم مى شمارند. در این میان, البته بعضى نیکى ها اهمیت دو چندان دارد, که نیکى به پدر و مادر از جمله آنهاست.

خداوند در قرآن بیش از 23 بار صراحتاً و یا ضمناً انسان ها را به احسان و نیکى به پدر و مادر امر فرموده است. 1 ائمه معصومین& نیز در سخنان و گفتار خود را به این فضیلت مهم سفارش و تأکید فرموده اند. حضرت على(ع) فرمود: (برّ الوالدین من اکرم الطباع; نیکى به پدر و مادر, ارزش مندترین خلق هاست. )2

پیامبر اکرم(ص) در پاسخ مردى که از حقوق والدین پرسیده بود, فرمود: (هما جنّتک و نارک;3 پدر و مادر, بهشت و جهنم تو هستند; بهشت در رضاى آنها و دوزخ در خشم آنهاست. )
حضرت رضا(ع) فرمود: از پدرت اطاعت کن و نسبت به او مراتب نیکى و تواضع و خضوع و تکریم را معمول دار… خداوند در قرآن شریف حق پدر و مادر را قرین حق خود قرار داده و فرموده است: شکر گزار من و شکر گزار پدر و مادرت باش که برگشت همه به سوى من است. 4

همیشه مونس و یارم پدر بود
به وقت رنج, غمخوارم پدر بود
چو پروانه پر و بالم اگر سوخت
ولى شمع شب تارم پدر بود
طریق زندگى آموخت بر من
به هر سختى مدد کارم پدر بود

* * *
آبروى اهل دل از خاک پاى مادر است
هر چه دارند این جماعت از دعاى مادر است
آن بهشتى را که قرآن مى کند توصیف آن
صاحب قرآن بگفتا زیر پاى مادر است

نیکى به والدین در ادیان آسمانى
لزوم نیکى به والدین, اختصاص به شریعت اسلام ندارد, بلکه در طول تاریخ و در شرایع آسمانى همواره مورد تأکید قرار گرفته است. قرآن در سوره بقره, آیه 83 وجوب احسان به والدین را پیرو عبادت خداوند, جزء پیمان ها و وظایف حتمى بنى اسرائیل شمرده است.

حضرت نوح (ع) براى پدر و مادر خود چنین دعا مى فرماید (رب ّ اغفرلى و لوالدى ّ و لمن دخل بیتى مؤمناً و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظّالمین الاّ تبارا;5 خدایا! مرا و پدر و مادرم را و هر که با ایمان وارد خانه من مى شود و نیز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز و ستم کاران را جزء بر هلاک و عذابشان میفزاى. )

امام صادق(ع): فرمود: موسى بن عمران(ع) در بین مناجات با پروردگار خویش ناگهان مردى را زیر سایه عرش خدا دید, عرض کرد: پروردگارا! این مرد کیست که عرش تو سایه بر وى افکنده است؟ خطاب رسید که این مرد, داراى دو صفت حمیده است: به پدر و مادر خود نیکى مى کند و براى سخن چینى گام برنمى دارد. 6

نقل است روزى حضرت داوود(ع) هنگام قرائت قسمتى از کتاب (زبور) دلش شکست و منقلب شد. در آن حال کمى به خود بالید و گفت: در دنیا از من عابدتر نیست. همان ساعت به او وحى شد: برو بالاى کوه, کشاورزى را ببین که هفتصد سال مرا عبادت مى کند و از گناهى که انجام داده از درگاه من عذر مى خواهد, در صورتى که آن عمل نزد من گناه نبوده است. او روزى در پشت بام راه مى رفت که مختصر خاکى از پشت بام بر روى مادرش ریخت و اینک مدتى است که به حساب این گناه در درگاه ما مى نالد, برو او را به مغفرت و آمرزش من بشارت بده.

داوود (ع) به کوه رفت, دید مردى لاغر اندام که بر اثر عبادت, استخوان هایش در آمده, مشغول نماز است. وقتى از نماز فارغ شد, بر او سلام کرد. او جواب سلام داوود(ع) را داد و پرسید: تو کیستى؟ حضرت داوود(ع) فرمود: من (داوود) نام دارم. گفت: اگر مى دانستم که تو داوود هستى, جواب سلام تو را نمى دادم, به دلیل آن لغزشى که از تو سر زده است. اینک که به کوه بالا آمده اى, استغفار کن. به خدا سوگند, روزى به پشت بام رفتم, بر اثر عبور, مختصرى خاک بام بر سر مادرم ریخت, اینک هفتصد سال است که در این وضع هستم, نمى دانم مادرم از من راضى شده یا نه, با این حال استغفار مى کنم, به دلیل این که شاید او از من راضى نشده باشد. 7

خداوند به موسى وحى نمود: همانا کسى که به پدر و مادر نیکى کند و مرا رها کند, اسم وى را نیکوکار بنویسم و کسى که مرا نیکى کند و پدر و مادرش را واگذارد, وى را عاق نویسم. 8

نکاتى چند در باره احترام به والدین
گر چه عواطف انسانى و مسئله حق شناسى به تنهایى, لزوم احترام نمودن به والدین را بیان مى کند, ولى از آن جا که اسلام حتى در مسائلى که عقل مستقلاً مى تواند داورى و قضاوت کند یا عاطفه آن را به وضوح در مى یابد, سکوت روا نمى دارد; بلکه به عنوان تأیید و تأکید دستوراتى را صادر مى کند. ما در این جا با توجه به آیات قرآن و روایات معصومین& احترام به والدین و مسائل و زوایاى مربوط به آن را در قالب چند نکته بیان مى کنیم.

نکته اول:
در چهار سوره از قرآن کریم, نیکى به والدین بلا فاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این هم ردیف بودن, بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است. آن چهار سوره عبارت اند از: بقره, آیه 83; نساء, آیه 36; انعام, آیه 151; لقمان, آیه 41.
تأکید قرآن بر ذکر احسان و مراعات پدر و مادر در سطح توحید و نفى شرک, و عبادت و پرستش و شکر نعمت هاى الهى, به روشنى این مطلب را ثابت مى کند که عدم رعایت حق آنان, بزرگ ترین گناه پس از شرک به خداوند است و لذا آن را در (سوره اسراء) در ردیف گناهان کبیره ذکر فرموده است.

نکته دوم:
خداوند در این آیات, نوع خاصى از تجلیل و احترام را ذکر نفرموده, بلکه انسان را به رعایت حال پدر و مادر و احسان به آنها دعوت کرده است. نتیجه این که هر گونه احترام و نیکى به پدر و مادر, دستور خداوند است و هرگز مقید به حدودى نیست به جز قدرت و امکان از نظر عقلى و شرعى; به این معنا که هر چه انسان در توان دارد, باید براى پدر و مادرش انجام دهد و مضایقه و کوتاهى نکند.

نکته سوم:
این احسان و خیرخواهى و خدمت به پدر و مادر را باید به عنوان تشکر و سپاس از زحمات طاقت فرساى آنان انجام دهد و گمان نکند که در حق آنان تفضل مى کند و یا بر آنها منت بگذارد. در باره این نکته, چند مطلب قابل توجه است:

1 ـ حق پدر و مادر به حدى بزرگ و زیاد است که هرگز انسان نمى تواند تمام و کمال زحمات و محبت هاى آنان را جبران کند.

2 ـ انسان باید همواره خود را در انجام شکر واقعى, مقصر بداند; هم چنان که در انجام شکر الهى. آن گونه که سزاوار نعمت هاى بى کران اوست, همه انبیا و اولیا قاصرند و دیگران نه تنها قاصرند, بلکه مقصّرند.

3 ـ همان گونه که در شکر نعمت هاى الهى نباید به زبان و تعظیم اکتفا کرد, بلکه باید با اطاعت و عمل نیز خدا را سپاس گفت, در مقابل الطاف و محبت هاى پدر و مادر هم باید عملاً تشکر کرد و آنچه را که سزاوار مقام آنان است; از احترام و خدمت و کمک به عنوان تشکر, دریغ نکرد.

4 ـ شکر الهى, خود یک نعمتى است که باز هم نیاز به شکر دارد و همچنین است توفیق در انجام خدمت و تشکر عملى از مقام پدر و مادر.

نکته چهارم:
خداوند متعال دستورات خاصى را به فرزندان پدر و مادرى که به سن پیرى رسیده اند, صادر فرموده است: (و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه تا تو زنده هستى و هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند, آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من! همچنان که مرا در خردى پرورش دادند, بر آنها رحمت آور. )9

نکته پنجم:
در برخى آیات, پدر و مادر را در صدر کسانى قرار داده که باید به آنها کمک شود: خداوند به پیامبر مى فرماید: در پاسخ کسانى که از تو مى پرسند چه انفاق کنیم؟ بگو: (هر چه از خیر انفاق مى کنید, به پدر و مادر و خویشان نزدیک و یتیمان و فقیران و درماندگان انفاق کنید. )10
نکته ششم: در وقت دعا و نیایش نباید والدین را فراموش کرد. حضرت ابراهیم(ع) در دعاى خویش مى فرماید: (پروردگارا! آن روز که حسابرسى بر پا مى شود, بر من و پدر و مادرم و همه مؤمنان ببخشاى. )11

تواضع در برابر والدین
خفضِ جناح (تواضع) چند بار در قرآن آمده است, ولى (جناحَ الذُّل) فقط یک بار آورده شده و آن هم مربوط به پدر و مادر است: (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة. )12
به گفته لغت شناسان, تواضع دو گونه است: گاهى تواضع, انسان را پست مى کند ; مانند تواضع در برابر مستکبران و گردنکشان, و گاهى انسان را بالا مى برد; مانند تواضع در برابر مؤمنان, پدر و مادر, معلم و امثال آنها. در چنین مواردى, تواضع را خفض جناح مى گویند. جناح به معناى بال پرنده است و خفض جناح, این معنا را به ذهن تداعى مى کند که تواضع به انسان بال مى دهد و با آن به اوج رفعت مى رسد. خداوند به پیامبرش امر فرموده است: (و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین;13 در برابر هر یک از مؤمنان که از تو پیروى مى کند, بال فروتنى فرود آر. )
(ذل ّ) به معناى نرمى و تسلیم است و در موردى به کار برده مى شود که امرى از روى قهر و غلبه بر کسى وارد شود. گویا انسان خود را در برابر پدر و مادر, مقهور و مغلوب مى بیند. با این که آنها به او نیازمندند, اما مانند یک برده یا اسیر در برابر آنان با تواضع و فروتنى اوامرشان را اطاعت مى کند.
به هر حال این (جناح ذل ّ) از روى رحمت و عطوفت است نه از روى ترس و یا احتیاج, زیرا پدر و مادر, سالخورده و در دوران نیازمندى اند و ترس از آنان و یا احتیاج به آنها موضوعیت ندارد.

علل ذکر نیکى به والدین بعد از وجوب عبادت پروردگار
فخر الدین رازى مى گوید: به چند دلیل, بعد از وجوب عبادت پروردگار, نیکى به پدر و مادر ذکر شده است:

1 ـ نعمت هاى پروردگار, بالاترین نعمت ها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم, پدر و مادر که ریشه و سبب وجود فرزند هستند, نعمت هاى برتر عالم مى باشند. پس شکر اوّلین نعمت (خداوند) و بعد از آن, شکر نعمت هاى برتر عالم (پدر و مادر) واجب است.

2 ـ خداوند, مؤثر حقیقى در وجود انسان و پدر و مادر, مؤثر وجود او در ظاهر (طبیعت) هستند, پس آن جا که نام مؤثر حقیقى ذکر شده, بعد از آن مؤثر ظاهرى را آورده است.

3 ـ خداوند در مقابل نعمت هاى خود, از بنده چیزى نمى خواهد, پدر و مادر نیز در مقابل نعمت خود از فرزند چیزى طلب نمى کنند (نه طلب مالى و نه طلب ثوابى) لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است.

4 ـ خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمى دارد, اگر چه بدترین گناهان را انجام داده باشد. همچنین است جاى پدر و مادر که نعمت و فداکارى خود را از کودکشان دریغ نمى دارند, هر چند به آنها بد کرده باشد.

5 ـ پدر مهربان در مال فرزندش تصرف مى کند تا سود بیشترى عاید وى شود و از ضایع شدن مال او جلوگیرى مى کند. خداوند نیز در اعمال عبادى بنده خود تصرف مى کند و آن را از آفات دور مى سازد و عملش را زیادتر مى نماید, زیرا خود فرموده است: مَثَل کسانى که در راه خدا انفاق مى کنند مانند دانه گندمى است که هفت خوشه از آن مى روید و در هر خوشه, صد دانه گندم وجود دارد.

6 ـ نعمت وجود خداوند, بالاتر از نعمت والدین است و این امر, با دلیل و برهان ثابت و معلوم مى گردد. اگر چه نعمت والدین نیز معلوم و مشهود است, اما رجحان با نعمت پروردگار است; از این رو نعمت والدین پس از نعمت خدا ذکر شده است. 14

حقوق والدین
از اربعین سلیمانى نقل شده که والدین را بر فرزند, هشتاد حق است: چهل, در حال حیات ایشان و چهل, در حال ممات آنها.  اما آن چهل که در حال حیات است, ده تا به تن, ده تا به زبان, ده تا به دل و ده تا به مال است.

آن ده که به تن است, عبارت است از:
1 ـ به آنان خدمت کند, زیرا حق تعالى فرموده است: (و اخفض لهما جناح الذّل ّ من الرّحمه)15;
2 ـ حرمتشان را نگه دارد;
3 ـ جلو ایشان ننشیند;
4 ـ فرمان آنها را اگر شرع نهى نکرده, انجام دهد و از نهیشان, اگر واجب نیست, خوددارى کند;
5 ـ روزه مستحبى را با اجازه آنان بگیرد;
6 ـ چون ظاهر شوند, برخیزد و تا اجازه ندهند ننشیند;
7 ـ بى رضاى ایشان به سفر (غیر واجب عینى) نرود;
8 ـ در وقت راه رفتن, پشت سر آنان حرکت کند;
9 ـ همیشه با مهربانى به آنان بنگرد;
10 ـ همواره آماده خدمت کردن به آنان باشد.

اما آن ده حق که به زبان است, عبارت اند از:
1 ـ با آنان به نرمى سخن بگوید;
2 ـ صداى خود را بر آنها بلند نکند;
3 ـ گستاخى و پر چانگى نکند;
4 ـ آنان را به نام نخواند, بلکه مثلاً بگوید پدر جان, پدر بزرگوارم;
5 ـ سخن ایشان را قطع نکند;
6 ـ گفته ایشان را رد نکند;
7 ـ به امر و نهى, آنان را خطاب نکند;
8 ـ همیشه آنان را دعا کند;
9 ـ به آن دو اُف نگوید و روى خود را از آنان بر نگرداند;
10 ـ با ایشان مؤدبانه سخن بگوید.

اما آن ده چیز که به دل است, عبارت اند از:
1 ـ همیشه نسبت به آن دو نرم دل باشد و ترحم کند;
2 ـ همواره آنان را دوست بدارد, اگر چه از حیث اقتصادى در مضیقه باشند;
3 ـ به شادى آنان شاد باشد;
4 ـ در غم آن دو شریک و غمخوارشان باشد;
5 ـ با دشمنان آنها دوستى نکند که آن دو مى رنجند;
6 ـ از بدگویى یا کج خویى آنان نرنجد;
7 ـ اگر به او ستم کردند, بر آنان خشم نگیرد, حتى اگر او را زدند, دستشان را ببوسد;
8 ـ هر چند حق آن دو را رعایت مى کند, اما باز هم بیم تقصیر داشته باشد;
9 ـ همیشه در دل قصد کسب رضاى آنان را بنماید;
10 ـ در دل, طول عمر آنان را بخواهد, هر چند از زحمت و فقر و بیمارى آن دو به تنگ آمده باشد.

اما آن ده چیز که به مال تعلق دارد, عبارت اند از:
1 ـ لباس آن دو را پیش از لباس خود تهیه کند; 2 ـ آنان را از طعام خویش (بلکه بهتر) بخوراند, زیرا در هر انفاقى, آنان جلوترند; 3 ـ قرض آن دو را بدهد; 4 ـ مخارج سفرشان را چه واجب و چه مستحب, از زیارت بدهد ; 5 ـ اگر فوت کردند و حج و نماز یا روزه دارند, از جانب آن دو نایب بگیرد یا خود انجام دهد; 6 ـ با مال خود به آن دو عزت بخشد; 7 ـ اگر مسکن ندارند, برایشان تهیه کند یا اجاره خانه شان را بدهد; 8 ـ از مال خود در اختیارشان بگذارد که هر گاه نیاز یابند رفع نیاز کنند; 9 ـ امور گوناگون آنان را انجام دهد یا مخارج آنها را بپردازد; 10 ـ مال خود را مال ایشان بداند و هر چه از اموال او بردارند یا تصرف کنند, به روى آنان نیاورد.
اما آن چهل حق که بعد از وفات ایشان است, عبارت اند از:
1 ـ در غسل و کفن و دفنشان تسریع کند; 2 ـ از هزینه زیاد کفن و دفن آنها ناراحت نشود; 3 ـ مراسم تدفین آنان را به دستور شرع انور انجام دهد; 4 ـ طبق وصیتشان عمل کند و خلاف آن را انجام ندهد; 5 ـ شب دفن, نماز وحشت بخواند و آنان را دعا کند; 6 ـ مخارج و هزینه هاى مراسم را بپردازد و از انجام دهندگان و کمک کنندگان سپاس گزارى نماید; 7 ـ حساب آنان را فوراً تسویه کند تا گرفتار دِین نباشند; 8 ـ اگر سفارش به ثلث کرده فوراً جدا کنند و حق هر وارث را به خودش دهند; 9 ـ براى آنها هر روز قرآن بخواند; 10 ـ بعد از هر نماز براى آنها دعا کند, به ویژه در نماز شب و اوقات دعا; 11 ـ هر روز به نیابت آنها صدقه بدهد; 12 ـ اگر توانست هر روز نماز والدین را بخواند; 13 ـ بر مصایب آنان صبر نماید; 14 ـ قضاى نمازهاى واجب او را بخواند یا اجیر بگیرد; 15 ـ روزه هاى مانده او را قضا کند یا اجیر بگیرد; 16 ـ به زیارت قبر آنها برود که ثوابى برابر حج دارد; 17 ـ در قبرستان, آیة الکرسى و قرآن بخواند و صلوات بفرستد و براى آنان هدیه کند; 18 ـ هنگامى که به زیارت مشاهد مشرفه مى رود, به نیابت آنان هم زیارت کند; 19 ـ به نیابت از آنان عمره به جاى آورد و اگر در حج واجب است, در وقت فراغت طواف کند; 20 ـ اگر حج واجب خود را انجام داده و توانایى دارد, به نیابت از آنان حج واجب برود; 21 ـ اگر کسى را ناراحت کرده اند یا بر شخصى ستمى روا داشته اند, با زبان یا وجه یا هر امر دیگر, او را راضى کند; 22 ـ به عنوان رد مظالم, وجهى را به فقیر بدهد تا اگر حقى از کسى به گرنشان است ادا شود; 23 ـ تا حد امکان اگر مجلس روضه و عزادارى به صورت هفتگى یا ماهانه داشته است, آن را ادامه دهد; 24 ـ اگر طعام سالیانه داشته و یا گوسفندى قربانى مى کرده, سنت هاى خوب او را به پا دارد; 25 ـ اگر کار خیر ناتمامى از او مانده, به اتمام برساند; 26 ـ اگر آنان مالى را غصب کرده اند و بداند, باید براى خلاصى شان آن را به صاحبانش رد کند; 27 ـ اگر خمس یا زکات بدهکارند, حتما آن را رد کند; 28 ـ به پدر و مادر کسى بد نگوید که به پدر و مادرش بد بگویند; 29 ـ کارى نکند که بدگویى مردم را در باره پدر و مادرش به دنبال داشته باشد; 30 ـ با مردم به نیکى رفتار نماید تا پدر و مادر او را دعا کنند; 31 ـ دوستان و آشنایان پدر و مادرش را احترام کند; 32 ـ احتمال گرفتارى آنها را بدهد و در صدد ن
جاتشان برآید; 33 ـ آثار به جا مانده از آنان را حفظ نماید; 34 ـ به جاى زیارت پدر و مادر به زیارت عمو, عمه, دایى و خاله برود و خوبى هاى پدر و مادرش به آنان را نیز او به نیابت انجام دهد; 35 ـ اگر در حال حیات در حق آن دو کوتاهى کرده, بعد از فوتشان بکوشد تا رضایتشان را به دست آورد; 36 ـ سعى کند تا آنان را به خواب ببیند تا از حالشان آگاه شود; 37 ـ خیرات, مبرّات و صدقات را براى آنان تداوم بخشد و فراموش نکند; 38 ـ احترام اسامى و قبور آنان را بهتر از زمان حیاتشان داشته باشد و نگذارد کسى آنان را به بدى یاد کند; 39 ـ چنانچه آنان مؤمن بوده اند, شوق لقاى آنها را داشته باشد; همان گونه که ائمه& شوق پدران خود را داشتند; 40 ـ چنانچه قبر آنان ویران شده, ترمیم نماید. 16

ا
  • داریوش آفتاب